شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم



انقدری که ازش انتظار داشتم خوب نبود. کتاب روایت یک داستان عاشقانه بر اساس یک داستان واقعیه ولی تا دو سوم کتاب حس و حال عاشقانه ای رو در من برنینگیخت!

فیلمشم دارم هنوز ندیدمش ولی چندان از این رایان گاسلینگ خوشم نمیاد. حیف نواح نبووود! :(

الی و نواح همدیگه رو دوست دارن اما سطح متفاوتی که خانواده هاشون با هم دارن باعث جدایی اونا از هم می شه. خانواده الی، نواح رو مناسب دخترشون نمی دونن. چهارده سال گذشته و الی داره ازدواج می کنه اما به شکل اتفاقی از محل زندگی نواح باخبر میشه و برمی گرده تا برای یک بار هم که شده ببیندش. و حالا پیرمردی توی آسایشگاه داستان زندگی این دو نفر رو برای پیرزنی تعریف می کنه.

_______________________________________________________

- تو که نمی توانی زندگیت را بر اساس خواسته دیگران بسازی. باید صلاح خودت را در نظر بگیری حتی اگر کسانی را که دوستشان داری برنجاند.

- می دانم اما هر انتخابی که بکنم باید بر اساس آن زندگی کنم؛ تا ابد. باید قادر باشم پیش بروم و دیگر به پشت سر نگاه نکنم. می توانی درک کنی؟


یه آهنگ و غم خاصی داره صداش.

 


دریافت


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

صدای باران وبلاگ گز شاهکار همیشه‌ی متروک لختی تامل مرکز مشاوره ستاره GALAXY science fiction دلنوشته های یک دختر شیعه گروه پتینه افشار هاست گارانتی دستگاه تصفیه آب